انسان خردمند کسی است که نسبت به آخرت خویش هراسان و خوفناک است؛ این همان حالتی است که در قرآن به آن «حذر» می گویند. در فارسی نیز می گویند: از فلان چیز بر حذر باش! این به معنای پرهیز و ترس همراه با هوشیاری است تا در دامی نیافتد که برایش خطر آفرین است. این افراد خود را در «حرز» می برند و احتراز می کنند؛ یعنی در مأمن و پناهگاهی قرار می دهند که آسیبی به آنان نرسد.
از نظر قرآن، کسانی که از آخرت خویش «حذر» دارند، برای نماز شب بیدار می شوند و با تهجد شبانه می کوشند تا از اخطار آخرت در امان باشند: هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ؛ او قانت و مطیع محض در طول شب به سجده و قیام است و از آخرت بر حذر است و امید به رحمت پروردگارش دارد.(زمر، آیه 9) چرا که چنین افرادی «أُولُو الْأَلْبَابِ» هستند و از ظاهر و پوسته گذشته و مغز و باطن چیز از جمله دنیا را شناخته اند و متذکر آخرت شده اند.(همان)
در حقیقت این که گفته شده : بر حذر باش! در این جا به این معنا است که از آخرت اعمال خویش هراسان باش و با هوشیاری خود را در پناهگاه خاص در آر!
از نظر قرآن، مومنان از آخرت خویش بر حذر هستند و می ترسند که اعمالی نداشته باشند که در آخرت کارساز باشد؛ با این همه با این که از خود و اعمال خویش نومید هستند و آن را چیزی نمی شمارند، ولی امید و رجاء به خدا دارند، زیرا این امید ایشان چون با عمل نیک همراه است، آرزوی بی پایه و بی بنیاد نیست.
به هر حال، مومنان هماره به شکل دایم از آخرت خویش حذر می ورزند؛ این حذر نسبت به اعمالشان است نه این که نسبت به خدا خوف داشته باشند، بلکه از خودشان و اعمال نیمه بند خویش می هراسند و نسبت به آن حذر دارند.
امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: کُن مِن الکریمِ على حَذَرٍ إن أهَنتَهُ ، و مِن اللَّئیمِ إن أکرَمتَهُ ، و مِن الحَلیمِ إن أحرَجتَهُ ؛ از بزرگوار بر حذر باش، آن گاه که خوارش کنى؛ و از فرومایه، آن گاه که گرامیش دارى؛ و از بردبار، هر گاه که او را به ستوه آورى.(غرر الحکم ، شماره حدیث 7184)
در جایی دیگر نیز می فرماید: احْذَرِ الأحمَقَ ؛ فإنَّ الأحمَقَ یَرى نَفْسَهُ مُحْسِنا و إنْ کانَ مُسیئا ، و یَرى عَجْزَهُ کَیْسا و شَرَّهُ خَیرا؛ از احمق بر حذر باش ؛ زیرا آدم احمق، خودش را اگر چه بدکار باشد ، نیکوکار مى داند؛ و ناتوانیش را زیرکى و شرّ و بدیش را خیر و خوبى مى شمارد .(نهج السعادة ، ج 3، ص 225)